مهمترین دستاورد برای چهرههای فرهنگی و هنری، امضایی است که در تکتک آثارشان از خود به جای گذاشتهاند. این نشان برای مخاطب مملوس بوده و در گذر زمان نیز دچار کهنگی و زوال نشده است که این نکته ارتباط مستقیمی با نوع زیست، نبوغ و کاردانی آن فرد و در معنای اصیلش، هنرمند دارد. منوچهر انور از گروه این چهرههاست؛ با امضایی شاخص و نشانهگذاری ویژه و منحصربهفرد، به طوری که در هر بخشی که حضور داشته آن را به نام خویش کرده است. از پیشگامی در بخش ویراستاری در حوزهی چاپ و نشر، ترجمهی آثار ادبی و نمایشی که برای نمونه میتوان از ابداع عنوان «عروسکخانه» در ترجمهی نمایشنامهی هنریک ایبسن یاد کرد. تولید و کارگردانی فیلم مستند نیشدارو درباره معرفی و بررسی فعالیتهای مؤسسهی سرمسازی رازی که با نگاه خاص انور همراه است تا گویندگی گفتار فیلم مستندهای مشهوری چون باد صبا اثر آلبر لاموریس و بیشتر مستندهای ساخته شده توسط محمدرضا اصلانی بهویژه گفتار فیلم جام حسنلو (با خوانشی ماندگار از روایت بر دار کردن حلاّج در کتاب تذکرة الاولیا عطّار) و نیز حضور در دوبلهی فیلمهای کتاب آفرینش (جان هیوستن) و اروپا ( لارس فون تریر) در مقام راوی. بهروشنی در همهی این بخشها نوع بیان و گفتار و سبک نوشتن و واژهگزینی انور حضور پُررنگی دارد.
او در میانههای دههی 1350 به پیشنهاد یکی از صاحبان سینما به آنونسگویی در فیلمهای روز سینمای جهان و ایران روی آورد و به واقع تحولّی شگرف در این بخش به وجود آورد. تا قبل از نوع آنونسگویی یکّهی منوچهر انور، طبق سنّت و عادتی تثبیتشده، بیشتر آنونسگوها نوع بیانشان چکشی و کلمهها را بهاصطلاح شلاّقی برای جلب و ترغیب تماشاگر بیان میکردند. انور با دوری از این سنّت طرحی نو درانداخت و در این زمینه پیشرو شد. او با نگاهی به متن و گفتار نسخهی اصلی فیلمها (با توجه به آشناییاش با زبان انگلیسی)، متن همسو با سلیقهی ادبی و سینمایی خود را نوشت که در راستای جانمایهی فیلم بود بیآنکه قصد تبلیغ و بزرگنمایی فیلم برای جلب مخاطب باشد؛ واژهها و جملهبندیهایی اندازه، همراه با نوع بیان و لحنی جالب توجه. انور به جای گفتن واژهها و جملههای پشتسرهم و بدون مکث برای گفتار آنونس، از سکوت بین جملهها و تأکید روی برخی واژهها از راه تلفظ بهره بُرد، و این طور نشان او بر شیوهی تازه و بدیع آنونسگویی حکّ شد به طوری که تماشا و شنیدن کنونی این آنونسها هنوز هم جذاب و تماشایی است. در اینجا به نمونههایی از شیوهی آنونسنویسی منوچهر انور اشاره کرده و با حفظ سکوتهای ذکرشده در بین جملهها، با بهکارگیری علامتهای ویرگول و نقطه، به نوع گویندگی و گفتارش نیز پرداختهام.
جنگیر
«در فاصلهی میان علم و خرافات، دنیایی است بیکرانه، دنیای تاریکی، ساکنان آن در بند ظلمتاند. در اینجا وحشت فرمانرواست. فقط یک امید، یک امید. جنگیر، جنگیر. برندهی جایزهی اسکار. کارگردان ویلیام فریدکین.»
تعلیق، ابهام و حس آکنده از وحشت در آنونس کمتر از دو دقیقهای این فیلم نقش انکارناپذیری دارد. جملهها در عین موجز بودن حس ترس را منتقل میکنند با سکوتهایی که انور بین ادای جملهها و تأکیدی که در بیان برخی از کلمهها میگذارد. برای نمونه در انتهای آنونس، انور در گفتن جنگیر، هوشمندانه کششی به کلمه میدهد (این کشش در نوشتن جنگیر در این متن نیز رعایت شده است!) که برای بیننده حسی جز وحشت و دلهره باقی نمیگذارد.
طالعِ نحس
«در برابر هر معلومی، نامعلومی است. در برابر هر نعمتی، نکبتی است. در برابر هر پاکیای، ناپاکی است. در برابر هر خیری، شرّی است. فیلمی از فوکسِ قرن بیستم. طالعِ نحس. گریگوری پک، لی رِمیک. رازی که گشودنش، به دست انسان میسّر نیست. تشویشی بیش از تحمّل آدمی. نشانهای که نوع بشر، هزاران سال از آن هراسیده. طالعِ نحس. در برابر خیر، شرّ هست. در برابر بهشت، دوزخ. و در برابر آغاز، انجام. طالعِ نحس.»
نوشتار این آنونس بیتردید از بهترینهای آنونسنویسی در تاریخ سینمای ایران است. انور با ظرافتی مثالزدنی در بهکارگیری کلمههای متضاد، آن را از نمونهایترین آنونسهای ژانر وحشت کرده است؛ انتخاب کلماتی چون معلوم در برابر نامعلوم، نعمت و نکبت، بهشت و دوزخ، خیر و شرّ و آغاز و انجام. در اینجا نیز شاهد همان شیوهی سکوتگذاری و آکسان و تأکید روی برخی از کلمهها هستیم. بیان محکم انور روی گفتن کلمهی دوزخ، جهان تاریک و مملو از ابهام طالع نحس را در مقابل بیننده به تصویر میکشد.
دیوانه از قفس پرید
«آر.پی.مکمورفی مردی است 38ساله، قرار است در تیمارستان تحت نظر قرار بگیرد. میگویند دیوانه است. جک نیکلسون در دیوانه از قفس پرید. قواعد را زیر پا گذاشته، با بالاترها دراُفتاده، به نظام موجود لگد زده. دلشکستگان دردمندِ بیپناه را پناه داده و به آنها امید آموخته. خندیدن را دوباره یادشان داده، آنچه را از یاد بُرده بودند، به یادشان آورده. جک نیکلسون در نقش مکمورفی. اگر او دیوانه است، ما چه هستیم؟ جک نیکلسون، دیوانه از قفس پرید. اثر میلوش فورمن. برندهی چندین جایزهی بینالمللی.»
در کنار نقشگویی درخشان و با حرارت ناصر طهماسب به جای جک نیکلسون و مدیریت باکیفیت خسرو خسروشاهی در انتخاب و هدایت دوبلورها برای سایر نقشهای دوبلهی این فیلم، آنونس دیوانه از قفس پرید (با عنوان اصلی پرواز بر فراز آشیانه فاخته) نیز با صدا و نوع بیان انور تماشایی از آب درآمده است. نقطهی اتکا آنونس بر معرفی شخصیت مکمورفی با این نکتهی ابهامبرانگیز که به واقع او دیوانه است یا خیر روایت میشود و انور با این جمله تأکید آشکاری بر این نکته میگذارد که اگر او دیوانه است، ما چه هستیم؟
برخورد نزدیک از نوع سوم
«برخورد نزدیک از نوع اول، مشاهدهی اشیا ناشناس فضایی. برخورد نزدیک از نوع دوم، آثار عینی از اشیا ناشناس فضایی. برخورد نزدیک از نوع سوم، لمس اشیا ناشناس فضایی. برخورد نزدیک از نوع سوم، فیلمی از کمپانی کلمبیا. استیون اسپیلبرگ کارگردان نوپایی که به استادان سینما پیوسته. تهیهکنندگان جولیا و مایکل فیلیپس سازندگان فیلمهای نیش و راننده تاکسی. صحنهپردازیهای خاص فیلم کارِ داگلاس ترامبول است که در اینجا توفیقش بهمراتب بیش از راز کیهان است. موسیقی فیلم را کسی ساخته که یازده بار نامزد جایزهی اسکار بوده، جان ویلیامز. مشاور فنّی مشهورترین متخصص اشیا ناشناس فضایی، دکتر آلن هایمک استاد دانشگاه نورثوستر است. در رأس هنرپیشگان، ریچارد درایفوس قرار دارد که از بازیگران صدچهرهی سینما است و با حضور فرانسوا تروفو. برخورد نزدیک از نوع سوم، فیلمی از استیون اسپیلبرگ. ما تنها نیستیم!»
انور در این آنونس مطابق تصویرها و اطلاعات نسخهی اصلی فیلم، آنونسگویی کرده است اما در جملهبندیهای ابتدایی میتوان تأثیر سبک قلم انور را دید. تعلیق و برانگیختن حس کنجکاوی در سه برخورد با مشاهدهی اشیا ناشناس فضایی، آثار عینی از اشیا ناشناس فضایی و لمس اشیا ناشناس فضایی. در انتها تیر آخر با گفتن جملهی ما تنها نیستیم، زده شده است.
اولین خون
«کیست این گمنام؟ این تمثالِ سکوت، این فریاد خاموش. سیلوستر استالونه در اولین خون. بُغضی که میترکد. خشمی که از هم میپاشد. کیست این گمنام؟ سیلوستر استالونه در اولین خون. غروری که آتش میگیرد، پروانهای را به آتش میکشد. سیلوستر استالونه در اولین خون. سکوتی که فریاد میشود.»
انتخاب کلمهها در این آنونس، نشاندهندهی تنهایی شخصیتی است که در برابر کجرفتاریهای جامعهاش برمیآشوبد. نثر این آنونس حالتی ادبی با بهکارگیری آرایهها دارد که در نگاه اول شاید در تضاد با فضای اکشن و تعقیبوگریز فیلم است اما به شکل جالبی در بافت تصاویر فیلم نفوذ کرده است و این نکته به سلیقهی انور در انتخاب کلمهها اختصاص دارد.
مرگ باران
«از در و دیوار مرگ میبارد. در هر گوشهای مرگ، در کمین نشسته است. خون میبارد. مرگ باران است. مرگ باران. محصولی از دینو دولارِنتیس. فیلمی از مایکل وینر. چارلز برانسون در فیلمِ مرگ باران. چارلز برانسون در نقش تُوری، شهر را مرگ باران کرده، هراس گسترده و آدمکشان را به وحشت انداخته. با شرکت مارتین بالزام. کسی که از توری نترسد، نیست. قاچاقچیان، آدمکشان حرفهای و حتی سنگدلان مافیایی. مرگ باران است. هوای نیویورک گرم است و هوای لسآنجلس گرمتر، و در دشتها و فرسنگهای میان این دو شهر دور از هم، مرگ باران است. چارلز برانسون در مرگ باران.»
رد پای انور را در آنونس فیلمهای تجاری هم میتوان دید. در مرگ باران تأکید گفتار روی کلمهی مرگ است و استفاده از تعبیری چون از در و دیوار مرگ میبارد. استاد در اینجا عاملیت مرگ را بر قامت قهرمان یعنی چارلز برانسن دوخته است.
سوتهدلان
«بیا سوتهدلان گردِ هم آییم/ که حال سوتهدل، دلسوته داند. بهروز وثوقی، سوتهدلِ سوتهدلان. جمشید مشایخی، فخری خوروش، شهره آغداشلو. سوتهدلان. همراه با چهرهآزاد، اکبر مشکین، جهانگیر فروهر، سعید نیکپور، آتش خیّر. سوتهدلان. اثر علی حاتمی. بازتابی از تهران دیروز. در جشنوارهی جهانی فیلم تهران، به سوتهدلان دیپلم افتخار با امتیاز مخصوص داده شد. به خاطر بنای تصاویری که با شور خاصّی، گذشتهی نزدیک و در عین حال دور از دسترس را، در ذهن تماشاگر بیدار میکند. و نیز به خاطر تناسب و تعادلی که در بازیِ بازیگران فیلم وجود دارد. سوتهدلان، سوتهدلان.»
از نمونههای موفق انور در آنونسگویی فیلمهای ایرانی در تناسب با حسوحال فیلم زندهیاد علی حاتمی. خواندن بیتی از باباطاهر در آغاز آنونس، دریچهای است در مقابل چشمان تماشاگر برای ورود به فضای سوتهدلانه با رنگ و طعم گفتار فارسی.
* واژهای ترکیبی از دو کلمهی گفتار و واژه که در تناسب با تعادلی است که انور میان این دو در کارنامهی کاریاش بنیان نهاده است.