طراح و کارگردان: رخشان بنیاعتماد. با حضور: مهلقا ملاح (بنیانگذار «جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست»). تدوینگر: شیرین برقنورد. تصویربردار: محمدرضا جهانپناه (با همکاری: رضا عبیات، داود اشرفی). صدابرداران: حسن شبانکاره، رشید دانش. صداگذاری و ترکیب صداها: امیرحسین قاسمی. عکاس: میترا محاسنی. مدیر پروژه: امیرحسین ثنایی. تهیهکننده: مجتبی میرتهماسب.
همه درختان من آن گونه که رخشان بنیاعتماد در یادداشت ضمیمه دیویدیِ فیلم نوشته، از تصمیم به ساخت مستندی درباره محیط زیست و بحرانهای آلودگی هوای تهران حاصل شده است؛ فیلمی که ظاهراً قرار بوده در سال 1393 به سفارش یکی از سازمانهای مرتبط با این مقوله تولید شود اما به گفته بنیاعتماد، اشتیاق این سازمان که بیش از او و گروهش به ضرورتِ انجام این کار معتقد بوده - و مدیریت آن، اصلاً از همان ابتدا پیشنهاد و قول حمایت مالی را مطرح کرده - آرامآرام کمرنگ شده است و مثل اغلب پروژهها و حمایتهای دولتی، در نهایت به دست فراموشی سپرده شده است: «و دیگر نه تماسی برقرار شد و نه اثر و ثمری در پی داشت.»
به این ترتیب، در زمان انجام پژوهشهای فیلم، تصویربرداری بخشهای مربوط به دو شخصیت ماندگار این عرصه (مهلقا ملاح، فعال محیط زیست و اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان حفاظت از محیط زیست) انجام شده که این دومی، سوژه فیلم دیگری از بنیاعتماد (مستند یک ساعت از یک عمر) را به خود اختصاص داده است: «با توقف ساخت پروژه، حجمی از یادگارهای تصویری و گفتههای ارزشمند این دو بزرگوار برایمان باقی مانده بود که طبیعتاً برای ساخت فیلم مورد نظر کفایت نمیکرد ولی دارای چنان اهمیتی بود که نمیشد به آنها بیاعتنا بود و در آرشیو محبوسشان کرد.»
وی در ادامه تأکید کرده است که هرچند فیلم اصلی ساخته نشد اما هر آنچه برای آمادهسازی این دو مستند انجام شده به هیچ عنوان کمتر از طرح اولیه نبوده است: «شاید این دو فیلم به لحاظ کارنامه کاریام آثار شاخصی به حساب نیایند اما از جمله فیلمهایی هستند که از به ثمر رسیدن و نمایششان بسیار مفتخر و خوشحالم... و حالا که به نتیجه کار فکر میکنم، چه رضایتی باارزشتر از ساخت این دو فیلم میتوانم داشته باشم؟»
نیازی به توضیح ندارد که تصویرهای همه درختان من از دل فیلم دیگری درباره محیط زیست بیرون آمده است. اما بر خلاف تصور یا به عبارتی دیگر بر اساس پیشزمینههای ذهنی، نه مثل اغلب فیلمهایی که به این شکل ساخته شدهاند، شلخته و معوج است؛ و نه ناقص و مبهم. در حقیقت، بنیاعتماد با تکیه بر تصویرهای قابل استفاده و اندک نماهای موجود از پشت صحنه، یک «فیلم در فیلم» ساخته است که موضوع آن بهظاهر یک بانوی فعال در زمینه محیط زیست، اما عملاً غمنامهای در این باره است؛ سوگوارهای که اتفاقاً با کلام فیلمساز درباره زادگاهش آغاز میشود و نماهایی برفی از تهران را همراهی میکند: «شهری عادتنکرده به خلوت، ناگزیر از تعطیل چندروزه مدارس در گریز از هوای سمزده نفسکُش... تهران، شهرِ تعطیل؛ تعطیلِ تعطیلِ تعطیلِ تعطیل...»
فیلمساز و گروهش در ادامه به دیدار مهلقا ملاح، مادر محیط زیست ایران میروند: «زنی به طول عمری نزدیک به یک قرن و همچنان پایدار بر آرمانهای خود که بر آب و خاک و هوای این سرزمین دل میسوزانَد.» و همه درختان من میکوشد تا جهان را از دریچه چشم این زن به نمایش بگذارد؛ بانویی که از همان ابتدای فیلم (جایی که از «بیاثر بودن تلویزیونِ ایدئولوژیک» و تلاش برای «دفن زبالههای تَر و ایجاد کود طبیعی در حیاط منزل» سخن میگوید) تفاوتهای آشکارش با بخش عمدهای از زنان و مادران همسن خود را به نمایش میگذارد؛ زنی که میگوید از کودکی آموخته تا برای «مبارزه» علیه جهل و نابخردی بجنگد و خسته نشود: «من خسته نمیشوم. اما خستگی گاهی هم بد نیست؛ چون تا خسته نشوید، از استراحت لذت نمیبرید!» به این ترتیب، فیلم تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا با وجود همه مشکلات موجود و غیرقابلانکار (نمایش برشهایی از شهری که نفس کشیدن مدتهاست در آن به شماره افتاده است) در دل مخاطب بذر امید بکارد و آرزو درو کند. اما نکته اینجاست که در این میان، موانع آشکاری وجود دارد که حتی بر آرمانهای مهلقا ملاح، کهنسالترین فعال محیط زیست نیز سایه انداخته است: «متأسفانه حریصانه و وحشیانه در حال نابود کردن درختها هستیم. وقتی طبق گزارشهای رسمی میشنویم که روزانه یک هکتار به مساحت کویرهایمان اضافه شده، این خبر گریه ندارد؟!»
در بخش دیگری از همه درختان من نیز به صورت تلویحی بر کماثری مدیریتهای مقطعی و مهمتر از آن، مدیرانِ موقتی و بهظاهر مسئول اشاره میشود؛ جایی که مؤسسِ نخستین سازمان مردمنهادِ حفاظت از محیط زیست میگوید: «چند سال پیش به دعوت یکی از وزرای وقتِ آموزشوپرورش به بیش از پانصد معلم آموزش داده شد تا از این طریق آموزشهای خود را در اختیار دانشآموزان و خانوادههای آنها قرار دهند. اما به محض تغییر وزیر این رویه تغییر کرد و تمام تلاشهای ما در این زمینه ناکام ماند.»
از این زاویه، مهمترین و تأثیرگذارترین لحظهی همه درختان من در فصل حضور بانو ملاح در مراسم نمادین «روز هوای پاک» رقم خورده است؛ مراسمی که طبق روایت این فیلم در زمستان 92 برگزار شده است و بنیانگذار «جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست» در حاشیه آن، خطاب به کودکان و نوجوانانی که نماینده نسل آینده به حساب میآیند، میگوید: «ما که هرچه به مدیران مربوطه گفتیم اثر نکرد! شاید شما بتوانید محیط زیست کشور را نجات بدهید. پس به والدین خود بگویید ما هم بعد از شما حق زندگی داریم و هوای پاک میخواهیم... هوای پاک!» در این بخش از فیلم، مهلقا ملاح که با دیدن تصویر نمادین «دماوند» احساساتی شده است (ماشینهای اسباببازی و رنگشدهای که راه این نماد ملی را سد کردهاند) به خاک میافتد و با تضرع، از درگاه پروردگار میخواهد تا محیط زیست کشور ما را نجات دهد. در حقیقت، اشکهای تلخِ مادرِ محیط زیست ایران، مهمترین رهاورد ما از تماشای چنین فیلمی است که دستکم تکلیف مخاطبان را با عدم تحول چشمگیر و آشکار در وضعیت محیط زیست روشن میکند و پژواک عمیق آن (در لحظه پایانی فیلم) در ذهن و روح مخاطبان طنینانداز میشود؛ جایی که صدای غمگینِ رخشان بنیاعتماد آن را همراهی میکند: «و مهلقا ملاح همچنان درخت امید میکارد؛ و امید و امید و امید...»