در آستانهی پایان سال میلادی فهرستهای متفاوت و کنجکاویبرانگیزی از برترین فیلمهای ۲۰۱۹ و یکدههی گذشته در رسانههای گوناگون در حال انتشار است. هفته پیش فهرست 10 فیلم برتر از نگاه مجله «تایم» را اینجا منتشر کردیم و این هفته 10 فیلم اول از فهرست صدتایی نویسندگان و منتقدین سایت «پلیلیست» که فیلمهای یکدهه گذشته را انتخاب کردهاند و جدایی نادر از سیمین ساختهی اسکاری اصغر فرهادی در رتبه دوم آن قرار دارد:
۱۰. تونی اردمان (2016)
زن سختکوشی (با بازی شگفتانگیز زاندرا هولر) که زندگیاش را سروسامانی داده ناگهان با پدر از هر دولت آزادش (پیتر زیمونیشِک) دیدار میکند؛ پدر سعی میکند با سخنان وجدآورش رابطه بین خود و دخترش را از نو بسازد. اثر مارِن آده، کارگردان آلمانی فیلم، بامزه است و حقایق زندگی خیلی از مردم را بیان میکند؛ در فیلمِ سرگرم کنندهی 160 دقیقهای آده روابط بین اعضای خانواده، خوشیهای فردی، دنیای زنان، تنهایی سالخوردگان و ماسکهایی که مردم برای همرنگ شدن با جامعه به صورت میزنند بهطور غیرمنتظره و صریح بهنمایش درآمده است. پس از پایان تماشای تونی اردمان برای لحظههایی حس نوستالژیک به شما دست میدهد.
۹. زیر پوست (2014)
فیلم درباره زندگی تنها و به انزوا کشیده شده برروی زمین است که از نگاه یک بیگانه روایت میشود. زیر پوست سومین فیلم بلند مسحورکننده جاناتان گلیزر است که بیننده را به سفری فراموش نشدنی و ناشناخته میبرد؛ این فیلم بهیاد ماندنیترین و منسجمترین اثر گلیزر بهحساب میآید. ساخت و اکران اثر 10 سال پس از اکران فیلم بلند کمتر دیده شدهی تولد با بازی نیکل کیدمن انجام شده. میکا لوی با موسیقی تسخیرکنندهاش، دانیل لاندین با فیلمبرداری سیال و سیارش و اسکارلت یوهانسن با بازی عمیق و جسورانهاش بر ارزش فیلم افزودهاند. تصویر مبهمی از زنانگی، عمر فانی و معنی واقعی انسانیت در کنارهم جمع شده و ماجرایی علمی تخیلی با ساختاری کلاسیک به بیننده عرضه شده است.
۸. دندان نیش (2010)
با دیدن دندان نیش ساخته یورگوس لانتیموس سه واکنش همزمان در هر لحظه از فیلم در تماشاگر ایجاد میشود: لذت، سرافکندگی و تنفر. دو عنصر فرم و محتوا موازی هم درحرکتند و بدونشک جدا شدنی نیستند. کمدی سیاه وجه مشترکی است که دندان نیش را به دیگر کارهای لانتیموس پیوند میدهد. این فیلمش شاید به اندازه خرچنگ (2015) احساسات را برنیانگیزد اما تماشاگر را مجبور میکند که شاهد رفتار ظالمانه و غیرانسانی یک خانواده باشد؛ فیلمی که نمونهای از موضوع بیگانگی است.
۷. درون لویین دیویس (2013)
درون لویین دیویس ساخته جوئل و ایتن کوئن غزلی برای فرهنگ دهه 1960 است و یکی از ملایمترین فیلمهای این دو برادر محسوب میشود؛ زیر پوستهی خارجی خشن لایههایی از همدردی و دلسوزی برای شکستخوردگانِ از پای درآمدهی جهان دیده میشود. اسکار آیزاک پراحساسترین نقش خود را بازی کرده. تی بون بورنت، تهیهکننده مشهور موسیقی، شاهکاری مدهوش کننده از اواسط قرن 20 آمریکا ارائه کرده و جاستین تیمبرلیک، خواننده و ترانهسرا پاپ و بازیگر آمریکایی، توانسته بازی دلربایی از خود بهعنوان بازیگر نقش مکمل مرد و حریف لویین بهاجرا بگذارد.
۶. مهتاب (2016)
افراد محدودی تا کنون دارویی برای افسردگی ساخته بری جنکینز را دیدهاند و همانها با تماشایش با ذائقه کارگردان آشنا شدند و حدس میزدند که کار بعدی او فیلمی چون مهتاب باشد. فیلم شعری حماسیگونه از آوا و تصاویر، روحی شاد و پرتحرک انسانی است که شبیه به دنیای «مارول» جهان را بهلرزه درمیآورد. اثر کلاسیک جنکینز چند استعداد جدید به جهان سینما معرفی کرد؛ ماهرشالا علی با بازی در نقش خوان خوش درخشید و در هشتادونهمین دوره جوایز اسکار جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را گرفت؛ اشتون سندرز، جرل جروم و تروانته رودز دیگر بازیگرانی هستند که با نقشآفرینی در این فیلم استعدادهایشان کشف شد. بری جنکینز نیز بهعنوان یکی از اساسیترین سینماگران عصر معاصر شناخته شد.
۵. درخت زندگی (2011)
درخت زندگی شخصیترین و احساسیترین کار ترنس مالیک بهحساب میآید؛ اثری که از زندگی زمینی فراتر میرود و مانند مرثیهای فلسفی سعی میکند به پرسشهایی دربارهی هستی که در ذهن ما هست پاسخ دهد: پرسشهایی مانند معنای زندگی، مرگ، موجودیت خدا، و ماهیتمان که با خانواده شکل میگیرد. برد پیت و جسیکا چستین نقش پدر و مادری را بازی میکنند که سه پسر (با بازی تای شرایدن، لارامی اپلر و هانتر مککراکن) دارند و در دهه 1950 زندگی میکنند. رابطه خانواده با حادثهای دلخراش از هم پاشیده و بچهها در غصه دوران کودکی خود گرفتار شدهاند. شان پن نقش یکی از پسرهای بزرگ شده را بازی میکند و میخواهد با گذشتهاش کنار بیاید و معنا و مفهوم زندگی خود را درک کند. مالیک بنایی ساخته که شعری با لحن هیجانانگیز دارد و تعمقی عمیق درباره روزگار انسانی را در میان میگذارد.
۴. استاد (2012)
در دهه 2010، پل تامس اندرسن به مرحله جدیدی از حرفهاش وارد شد؛ خون به پا خواهد شد (2007) فیلمی برای بررسی دوران نظام سرمایهداری آمریکا است و استاد فیلمیبرای روانشناسی سربازی که به اشتباه تصور میکند پس از جنگ جهانی دوم زندگی و کار آرامی خواهد داشت اما در ماجرایی مبهم بین دوستی و عشق گیر میافتد، تفکر جدیدی درباره جهان در ذهنش شکل میگیرد و مانند حیوانی وحشی میشود که استادش قادر به رام کردن او نیست. در فیلم مردی حضور دارد که سرشار از میهنپرستیست اما پس از جنگ به دنیایی پر از وعده وعیدهای پوچ پرتاب میشود و راهنمایان دروغین سعی میکنند درباره آسیبهای روانیِ تشخیص داده نشده او تحقیق و سرمایهگذاری کنند. استاد جنبههای پنهان ماندهی آمریکا را نشان میدهد؛ دو انسان که بهدنبال پیوند و شادیاند ولی در سرزمینی پر از نیرنگ و دروغ سرگشتهاند. فیلم همچنین داستان عاشقانه دو روح و روانِ قلب شکسته است (با بازی فیلیپ سیمور هافمن و واکین فینیکس) که تضاد میانشان باعث جدایی این دو از هم شده است.
۳. عمل کشتن (2012)
در تهیه این فهرست سعی شده نام فیلمهایی آورده شود که نگاه تماشاگر را به فیلم و قصهگویی تغییر داده و اگر جایی برای مستند عمل کشتن درنظر نگیریم کاری نابخردانه انجام شده. جاشوا اوپنهایمر کارگردان این اثر تکاندهنده سالها وقت صرف بازیابی حوادث فراموش شده نسلکشی دهه 1960 در اندونزی کرد؛ او با تعدادی از مجرمان که در قتلعام مردم دست داشتند مصاحبه کرده و از آنها درباره مسئولیتشان در نابود کردن نزدیک به سه میلیون کمونیست اندونزیایی و چینی بین سالهای 1966-1965 پرسیده و از دو نفر از قاتلها خواسته صحنههای جرمشان را جلوی دوربین از نو تکرار کنند. وقتی آن دو قاتل جرمشان را مقابل دوربین بازسازی میکنند اینطور بهنظر میرسد که کارگردان جنگ و خشونت را عادی جلوه میدهد، میخواهد بگوید خشونت برای مردم عادی مانند تفریح میماند و مقصر اصلی سیستمی است که تلاش میکند چرخه خشونت هیچگاه از حرکت نایستد.
۲. جدایی نادر از سیمین (2011)
اگر به پرونده اصغر فرهادی نگاهی بیاندازید متوجه میشوید او لایههای گوناگون فشارهایی که از درون بر انسان وارد میشود و با انفجارشان مصیبت و فاجعه دربردارند را کاوش و بررسی کرده است. جدایی نادر از سیمین شاهکار فرهادی است و یکی از بهترین فیلمهای زمانه ما. این فیلم شخصیترین اثر این کارگردان برجسته است، اثری که در پایان آن هیچ نرمی و سازشی درکار نیست و سرانجامی نامعلوم و تلخ دارد.
۱. سوختن (2018)
در ابتدای فیلم، جونگ سو لی میگوید: «زندگی برایم مانند یک معما است» و پس از آن بهترین فیلم دهه آغاز میشود. هم از نظر آگاهی اجتماعی و هم از نظر فکر هنری تاریخنگاران بینالمللی فیلم به سینما و دستآوردهای کره جنوبی نگاهی میاندازند و از سوختن ساخته چانگ دونگ لی بهعنوان اثری برجسته و جلوتر از دوران خود یاد میکنند. فیلمِ داغ و چندپهلوی او نهتنها اضطراب شدید و قلب تپنده تماشاگران را تسخیر میکند، بلکه یکی از بهترین و زیباترین متنهای (فیلمنامه براساس داستان کوُتاهی از هاروکی موراکامی نویسنده ژاپنی نوشته شده) ترجمه شدهای است که تا کنون ساخته شده است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: