تنها سینمایی در جهان که اگر به آن بپردازیم، فوری به این سوءتفاهم دچار خواهد شد که نکند قرارست تبلیغی برایش صورت بگیرد، سینمای هند است. دلیلش چندان پیچیده نیست؛ این سینما در تمام جهان بسیار پرطرفدارست. با این همه در این مجال که امید است بتوان بازیهای چند بازیگر شناختهشده این سینما را تحلیل کنیم، هدف، شناخت بیشتر شکل و شیوه بازیگری در این سینما است.
این افسانه نیست که مخاطبان سینمای هند در این کشور قداستی برای بازیگران سینما قائل هستند و مانند این است که سینما تنها هنری است که توانسته نزد هندوها مابهازای فلسفه زندگیشان باشد و از این جهت برایشان اهمیت بهسزایی دارد. مرگ یک بازیگر یا ظهور یک ستاره در سینمای هند همواره به یک نسبت مورد توجه علاقهمندان است؛ چه در زمان ستارگان پیشین که خود را بازنشسته کردند و چه امروز که هنوز برخی از ستارگان قدیمی هستند و گویی قصد ترک بازیگری و سینما را ندارند. نمونه قابل ذکر بازیگر 76ساله سینمای هند، آمیتاب بچن است که دوستدارانش خیلی خودمانی او را آمیت صدا میکنند.
در میان بازیگران سینمای هند کمتر به بازیگری برخورد میکنیم که دوران کاریاش را بتوان به چند بخش تقسیم کرد؛ بازیگرانی مانند جیتندرا، درمندرا، راج کومار، شیشی کاپور، فیروزخان، وینود کانا، راجش کانا و دیگران هر کدام دورانی در بازیگری داشتهاند و بازنشسته شدهاند یا اقتضای زمان وادارشان کرد که از بازیگری کنارهگیری کنند اما بچن در سالهای دهه 1970 با سیمای جوان یاغی، در دهه 80 در قالب بازیگری میانهسال، در دهه 90 با آثاری مانند ما (1991) و جناب سرگرد (1998) و در دهه 2000 با آثاری مانند داستانهای عاشقانه/ محبتین (2000)، چشمها (2002؛ یکی از معدود آثار غیراقتباسی و موفق سینمای هند)، باغبان (2003)، سیاه (2005؛ در نقشی درخشان و معادل مذکر آن بنکرافت در معجزهگر اثر آرتور پن)، آتش (2007؛ بازسازی آزاد شعله از سوی رام گوپال ورما) و سرانجام با اثری مانند جانیهای هندوستان (2018) همچنان در سینمای هند به کارش ادامه میدهد.
او تقریباً در هر ژانری از سینمای هند ظاهر شده است اما در ابتدای کارش وقتی یاش چوپرا در دیوار (1975) او را به عنوان جوان اول یاغی سینمای هند برگزید [معادل نهچندان دقیق جیمز دین در سینمای آمریکا اما با ویژگیهای منفی شخصیتی] تا سالها این مهر بر پیشانی او باقی ماند. همچنان که نقش جی در شعله (1975) و بعدها نقش ویجی در قانون (1982) او را به عنوان بازیگری اکشنکار به تماشاگران شناساندند. نقش دان در فیلمی به همین نام که در 1978 به نمایش درآمد، این بار نام او را به عنوان یک ضدقهرمان به مخاطبان معرفی کرد. اما بازیاش در سیلسیلا (1980) در مقام یک قهرمان رمانتیک، وجه دیگری از دوران بازیگری بچن را رقم زد.
بچن بازیگری است که فیزیک و قد بلندش مانع از این میشود که بتواند از بدن برای بازیگریاش استفاده کند؛ موضوعی که در آثار اکشن او بهوضوح میتوان ردیابی کرد. او برای جبران این خصیصه وجودی از دو عنصر در بازیگریاش استفاده میکند که یکی صدای گیرا و جذاب اوست (چند بار حتی راوی فیلمها از جمله خراج محصول 2001 بوده است) و دیگری بازی با نگاه در نماهای درشت است. بر این اساس او بیشتر بازیگرِ نماهای نزدیک است. نقش نارایان شانکر، پدری سختگیر که در داستانهای عاشقانه باعث مرگ دخترش میشود و با عشق مخالف است، همراه با نقش پدری که به تفاوتهای فرهنگی اهمیت میدهد، در گاهی خوشی و گاهی غم (2001) از این دسته آثار محسوب میشوند؛ حتی نقش دکتر راستوگی در ما را دست کم نگیر (2002) ساخته دیوید داوان که نقشی کمیک است، از این خصیصه بازی بچن بهره میگیرد؛ و این تمهید حتی به اجرای یک «میزانسن» در آثار کارگردانان هندی به منظور بهرهگیری هرچه بیشتر از بچن شده است: اینکه نقشها را به گونهای مینویسند که او کمترین تحرک را داشته باشد و از چهره و نگاههایش استفاده کند. نقش او در جوم برابر جوم (2007) به عنوان یک راوی گیتاربهدست و حتی نقش اصلی راج مالهوترا در باغبان و شماری از آثاری که او به عنوان «حضور ویژه» در آنها بازی کرده، این گونهاند.
با این همه آنچه باعث ماندگاری او به عنوان یکی از بازیگران سینمای هند شده است، حضور اثرگذارش در برابر دوربین است. او نیز مانند برخی از بازیگران سینما (و نه شاید تئاتر) در محیطی میتواند بازی خودش را به نمایش بگذارد که در برابرش بازیگرانی بازی کنند که توانی همسطح او نداشته باشند. شاید برای همین است که نقش او در شعله کمتر از نقش درمندرا تأثیرگذارست. این در حالی است که این فیلم زمانی ساخته شد که درمندرا یکی از سوپراستارهای سینمای هند بود. فیلم سیاه ساخته سانجی لیلا بهانسالی از این منظر قابل بررسی است که به بچن اجازه داد تا به یکی از بهترین بازیهای سینماییاش نزدیک شود. او در نقش دبراج ساهای معلم دختری کرولال و کور که رانی موکرجی نقشش را بازی میکند، ترکیبی از یک آدم لجباز و منضبط اما اخلاقگرا را به نمایش میگذارد که وقتی میشل (موکرجی) دلبستهاش میشود، کارش را رها میکند و میرود؛ و سالها بعد که میشل او را پیدا میکند، دبراج پیرمردی شده است که حافظهاش را از دست داده و دچار پارکینسن شده؛ که بچن این بخش از فیلم را با قوتی به اندازه دیگر سکانسهای آن بازی کرده است.
بچن که تقریباً هرگز پیشنهادهای بازی در هالیوود را نپذیرفته (حضورش در گتسبی بزرگ محصول 2013 یک استثناست) بازیگری است با پرسوناهای مختلف و حتی گاهی متفاوت که در طول دورههای بازیگریاش توانسته آنها را در آثار سینمای هند به نمایش درآورد. این نکته از آن جهت اهمیتی دوچندان پیدا میکند که سینمای هند مشحون از اقتباسهای مفهومی و صوری از سینمای جهان و بهطور اخص هالیوود است اما شاید بر خلاف بازیگری مانند شاهرخان (که او هم الگوی بازیگریاش را از بزرگانی مانند دیلیپ کومار کسب کرده ولی همچنان - برای نمونه - در آثار اکشن گوشهچشمی به تام کروز دارد) الگوهایش در بازیگری بهنوعی بومی هستند و کمتر میتوان تأثیر بازیگران بزرگ سینمای جهان را در وی مشاهده کرد. این برای یک بازیگر میتواند دستاورد مهمی باشد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: