نورپردازی در روایت داستانی
آیا کنشهای فیلمها در نور روز رخ میدهند یا در شب، در فضای داخلیای در فضای خارجی؟ آیا مکان رخدادها در شهر است یا در دشت و بیابان؟ ماهیت داستان و لوکیشن فیلمبرداری تأثیر مهمی بر نحوهی نورپردازی و در نتیجه بر تماشای هر فیلمی دارند.
فیلمهای برگمان معمولاً در کشور سوئد فیلمبرداری شدهاند، پس نور خورشید هیچ وقت عمودی نمیتابد و نورپردازی از کنارههای تصاویری همواره غلبه دارند. کیفیت نورها در صحرا با جنگل تفاوت دارد. بنابراین نورپردازی سینمایی در دستان فیلمسازان و فیلمبرداران ماهر به عاملی تقریباً جادویی بدل میشود. همانطور که دو نقاش به شکلهای متفاوتی از قلمموها استفاده میکنند، دو فیلمبردار نیز از زوایا، کیفیت و کمیت نوری متفاوتی استفاده میکنند. تنوع ماهرانه در نورپردازی فضا و حالات گوناگونی برای کنشهای مخنلف خلق میکنند. از آنجا که نورپردازی باید حس و حال هر صحنهای را تقویت کند، توجه دقیق به نورپردازی صحنههای یک فیلم از آغاز تا انتها میتواند لحن یا حس و حال کلی فیلم را آَشکار سازد. در طبقهبندی نورپردازیها در سینما آنها را به دو دستهی کلی تقسیم کردهاند. نورپردازی ملایم که بخش بزرگی از یک صحنه در سایه میگذرد و کنتراست رنگمایهها زیاد است. از سوی دیگر نورپردازی شدید را داریم که نقاط روشن بیش از سایهها دیده شده و کنتراست کمتری ایجاد میشود. بهطوری کلی عقیده بر این است که صحنههایی با کنتراست شدید و تأکید زیاد بر نقاط روشن و سایهدار، تصاویر دراماتیکتر و قویتری ایجاد میکنند تا صحنههایی که همه چیز در آنها روشن است. مثلاً در فیلم هاد (مارتین ریت، 196۳) به این دلیل که نور بر روی صورت بازیگران میتواند به نوعی گویای ویژگیهای درونی آنها باشد، جیمز وانگهو مدیرفیلمبرداری این فیلم شخصیتهای اصلی را با نورهایی نشان داد که آنها را از هم متمایز میکرد. نورپردازی صورت پاتریشیا نیل قدرتمندانه و متمرکز بود. پل نیومن عموماً در کنتراستهای تاریک دیده میشد؛ نورپردازی ملوین داگلاس سایهدار بود و براندون دیوایلد نورپردازی روشنی داشت. شدت نور، جهت آن و نوع تأثیری که نور بر جای میگذارد، اثرگذاری دراماتیک هر تصویری را نشان میدهد.
امروزه فیلمبرداران عموماً تلاش دارند تا درنورپردازیهایشان به اثرات طبیعی نزدیک شوند. اغلب شاهد صحنههایی هستیم که گویی فیلمبردار از نوری استفاده نکرده است. ولموش زیگموند مدیر فیلمبرداری آثاری مانند مکیب و خانم میلر (1971)، برخورد نزدیک از نوع سوم (1977) و شکارچی گوزن (1978) میگوید: «من دوست دارم در نماهایی که میگیرم پنجره، شمعدانی یا لامپ دیده شوند. اینها منابع نوری حقیقی من هستند. با مطالعهی آثار استادانی مانند رامبراند، ورمیه و دلاتور متوجه شدهام که آنها بهترین نقاشیهایشان را با اتکاء به اثرات نوری کار کردهاند که از منابع واقعی گرفته شدهاند. فیلمبردار باید چنین کاری بکند: بر اساس طبیعت دست به بهبود کارش بزند.» نستور آلمندروس مدیر فیلمبرداری آثاری مانند روزهای بهشت (1978) و کریمر علیه کریمر (1979) نیز بر استفاده از نور طبیعی تأکید دارد. جان فورد و فیلمبردارش گرگ تولند در خوشههای خشم (1940) صحنههای فیلم را بهگونه ای از نظر نورپردازی طراحی کردند که شبیه عکسهای سیاهوسفیدی باشد که عکاسی به نام دوروتا لانژ از توفانهای شن در دههی 1930 برداشته بود. هاوراد هاوکس در ریوبراوو (1959) از نورهای شدید و زمخت استفاده کرد که شبیه به نقاشیهای فردریک رمینگتون از مردم ایالتهای غربی بود. سیدنی لومت و فیلمبردارش در حُکم دادگاه (1982) یک روز کامل را صرف مطالعهی آثار کاراواجیو نقاش ایتالیایی کردند.
تجزیه و تحلیل نظام بصری فیلمها
اکنون به پرسشهایی بپردازیم که در طراحی نظام بصری فیلمهای مختلف با آنها روبهرو خواهیم شد و پاسخ دادن به آنها میتواند به تجزیه و تحلیل ما از فیلمها یاری برساند.
فیلم رنگی در برابر فیلم سیاهوسفید
آیا فیلمساز در فیلم یا فیلمهایی که مشاهده کردهاید به درستی از فیلم سیاهوسفید یا رنگی برای داستانش استفاده کرده است؟
- به نظر شما چه عواملی بر این تصمیمگیریها مؤثر بوده است؟ سعی کنید فیلم سیاهوسفیدی را به شکل رنگی در نظر بیاورید و یا برعکس. در این صورت تأثیر کلی آن فیلمها بر شما چگونه بوده است؟
- آیا تأثیرات رنگی بخصوصی در آن فیلمها به کار گرفته شده که منجر به ایجاد دیدگاه منحصربهفردی شده باشند؟ اگر چنین است کارگردان سعی کرده بود تا به چه اثرات نامعمولی دست یابد؟ این تأثیرات همهجانبه تا حد موفقیتآمیز بودهاند؟
دربارهی اندازهی نمایش تصاویر
- آیا فیلم یا فیلمهایی که تماشا کردهاید از ابتدا دارای ابعاد نمایش استاندارد یا وایداسکرین بودهاند؟ آیا ابعاد نمایش فیلم روی پردهی سینما با داستانهایی که روایت شده تناسب داشتهاند؟
- سعی کنید فیلمهایی را در ابعادی به جز ابعاد اصلیشان در نظر بیاورید: در این صورت چه چیزهایی به دست میآمد یا از دست میرفت؟
دربارهی طراحی بصری
- استفاده از لوکیشن یا نماهای استودیویی تا حدی بر نگاه همه جانبه نسبت به یک فیلم اثرگذارند؟ آیا اساساً چنین صحنههایی واقعگرا یا حقیقی بودهاند یا به شکلی استیلیزه کار شدهاند تا واقعیت را بیش از آنچه که هست ارتقاء ببخشند؟
- آیا فیلم مورد نظر شما تماماً در استودیو فیلمبرداری شده یا در لوکیشنها؟ استفاده از مکان به طورکلی چه تأثیری بر سبک فیلم یا نگاه شما به آن داشته است؟
- تا چه حدی صحنهپردازی توانسته بر حس و حال یا کیفیت هر صحنه تأکید کند یا آن را ارتقاء بدهد؟
- آیا صحنهپردازی به آنگونه بوده که توجه شما را از بازیگران فیلم بگیرد و به خودش جلب کند؟
- کدام یک از چهار عامل محیطی (عوامل زمانی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی)، طراحی لباس، نگرشهای اخلاقی و شاخصهای رفتاری، نقش مهمی در فیلم مورد نظر شما داشتهاند؟
- چرا فیلمساز این یا آن لوکیشن خاص را برای فیلمبرداری چنین داستانی برگزیده است؟
- آیا صحنهپردازی فیلم مورد نظر شما توانسته در ایجاد فضای عاطفی آن سهمی داشته باشد؟
دربارهی طراحی لباس و گریم
- چه جزییاتی از طراحی لباس و گریم به بازیگران فیلم مورد نظر شما یاری رساندهاند تا در جلد این یا آن شخصیت فرو بروند؟
- آیا گریم باعث شده شخصیتهای اصلی فیلم طبیعی به نظر برسند یا به طرز با اهمیتی حضور آنها را دچار تغییر و دگرگونی کرده؟
دربارهی نورپردازی
- آیا نورپردازی فیلم مورد نظر شما (الف) مستقیم، شدید و تند بوده، (ب) متوازن و حد متوسط بوده، (ج) نرم و پراکنده بوده است؟ کدام نورپردازی در فیلم برتری داشته: نورپردازی شدید یا سایهدار؟ آیا تصمیمهایی که دربارهی نحوهی نورپردازی از سوی کارگردان و فیلمبردار گرفته شدهاند با داستان فیلم مطابقت داشتهاند؟
- آیا در سرتاسر فیلمی که تماشا کردهاید، منابع نوری در هر صحنه قابل دیدن بودهاند یا نه؟
- چگونه نورپردازی در نگرش عاطفی یا لحن کلی فیلمی که تماشا کردهاید، سهم داشته است؟
فیلمهایی برای مطالعهی بیشتر
بری لیندون (1975)، قوی سیاه (2005) فانی و الکساندر (1982) دار و دسته نیویورکی (2002)، شب بخیر و موفق باشید (2005)، تلقین (2010)، ترمینال (2004)
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: