اسکار و توهین به هر کسی که قدر فیلمهای خوب را میداند!
آکادمی علوم و هنرهای سینمایی موسوم به اسکار در روزهای اخیر با انتشار خبر افزودن رشته «بهترین فیلم محبوب» یا با ترکیب ابتدایی و غریب انگلیسیاش «دستاورد برجسته فیلم محبوب» / Outstanding Achievement in Popular Film به فهرست جوایز نودویکمین مراسم اسکار، حسابی جنجال بهپا کرده است. هنوز قوانین انتخاب فیلمهای این رشته نهایی نشدهاند اما یک فیلم میتواند هم در این رشته و هم به عنوان بهترین فیلم نامزد تندیس طلایی شود. در بیانیه آکادمی این ادعا مطرح شده است که اهدای این جایزه «با هدف حمایت از برترین آثار سینمایی در همه زمینهها» صورت میگیرد. با وجود این، واکنشهای ژورنالیستها و منتقدان بهشدت منفی بوده است و برخی حتی این رشته را به سخره گرفتهاند. خیلی از نویسندگان، رشته «بهترین فیلم محبوب» را تلاش و حرکتی «مذبوحانه» از سوی آکادمی ارزیابی کردهاند برای افزایش آمار تماشاگران و توجه عمومی به مراسم اسکار! به همین بهانه در ادامه بخشهایی از تحلیل یکی از منتقدان ارشد «ایندیوایر» به نام اریک کوهن را میخوانید که این رشته را توهین به هر کسی دانسته است که برای فیلمهای خوب ارزش قائل است: «بیشتر خشم و عصبانیتی که متوجه تصمیم آکادمی در افزودن رشته «بهترین فیلم محبوب» شده است به یک امر بدیهی برمیگردد: فیلمهای محبوب هم برنده اسکار میشدند (و بارها و بارها شاهد این اتفاق بودهایم!) به هر حال، من بیشتر با این موضوع مشکل دارم و از این رنجیدهام که فکر میکنند برای «فیلم محبوب» میتواند یک تعریف ثابت وجود داشته باشد. یکی از هیجانانگیزترین پیشرفتها در طول دهه اخیر، دستکم برای آن دسته از ما که از کیفیت پایین تولیدهای استودیویی مینالند، جریانی از فیلمها (و تا جایی که مربوط میشود آثار تلویزیونی) است که این تصور را به چالش میکشند که فقط نمایشهای عظیم و احمقانه، میتوانند عموم تماشاگران این سرزمین را جذب سالنهای سینما کنند. شاید جامعه ما خنگتر شده باشد اما هنر هشیارانهتر عمل کرده است.
دور شو (جردن پیل) که 255 میلیون دلار در سراسر جهان فروخت، فقط یک بیانیه پرمخاطره در باب نژاد و طبقه اجتماعی بهواسطه استعارههای ژانر نبود، بلکه یک پدیده فرهنگی است؛ و این عبارت برای من واقعاً از محبوبیت نشان دارد؛ یا همان طور که در گزارش همکارمان آن تامپسن آمده است، این تصور که وارد کردن بلاکباسترهای بیشتر به این برنامه تلویزیونی ممکن است بهنوعی استقبال از اسکار را افزایش دهد، از اساس اشتباه است. آکادمی باید فکری به حال مونتاژهای طولانی، خودنماییهای سیاسی، همه آن ترانهها و رقصهایش و... بکند... ما حالا میدانیم که آکادمی از سوی ABC تحت فشار بوده تا جایزهای برای بهترین بلاکباستر در نظر بگیرد؛ اما ظاهراً برچسب «بهترین بلاکباستر» میتوانست خیلی بد به نظر آید ولی دستکم بیشتر سینماروها با پارامترهای یک بلاکباستر آشنا هستند. برای من مفهوم «یک دستاوردِ محبوب» یک ترکیب نامفهوم و بیمعنی آکادمیک به نظر میرسد؛ که در دستهبندی و تفاوت گذاشتن میان مقالههای مختلف بامعنی است اما برای اسکار بهکل اشتباه است و بیربط. این روزها مفهوم محبوبیت، دگرگون شده است و فیلمی که در حاشیه تولید و اکران میشود ناگهان این فرصت را به دست میآورد که توسط تماشاگران بهمراتب بیشتری دیده و تحسین شود؛ و حتی به جریان اصلی و بدنه سینما راه پیدا کند، مانند درام نامتعارف مهتاب (بری جنکینز) که در هالیوود بر سر زبانها افتاد و در سراسر ایالات متحده موجهایی را ایجاد کرد. همین اتفاق برای شکل آب (گیرمو دل تورو) افتاد و یک فانتزی عجیبوغریب از یک فیلمساز مؤلف مورد احترام، توجه عموم تماشاگران را معطوف خود کرد... فرهنگ همیشه پتانسیل ظهور و بازشناسی از سوی تودهها را دارد و در این خصوص، موضوعی هیجانانگیز درباره پتانسیل یک کشف جشنوارهای یا فیلمساز مستعد جوان وجود دارد که ناگهان میتواند با عموم تماشاگران ارتباط برقرار کند و جزئی از جریان اصلی شود. در دهه گذشته، اسکارهای متعددی به فیلمهای مستقل رسیدهاند که بخشی از آن به این دلیل است که استودیوها دیگر آن دسته از فیلمهایی را تولید نمیکنند که میتوانند برنده جوایز اسکار شوند؛ و این قطع ارتباط، یک تذکر ضروری در این باره است که معیارها به قوت خود باقیاند... حالا آکادمی کار استودیوها را برای ورود به بازی اسکار راحتتر کرده است؛ که این موضوع علاوه بر اینکه توهینی است به هر کسی که قدر فیلمهای خوب را میداند، علیه این امکان است که آثار کوچک و در حاشیه قرار گرفته واقعاً بتوانند به جریان اصلی راه پیدا کنند. سینما به اسکار نیاز ندارد تا به عنوان یک قالب هنری زنده بماند و در سراسر جهان، محبوبیت، معانی بسیار گسترده و متنوعی دارد. اما اگر آکادمی از تجلیل استانداردهای سینمایی فاصله بگیرد که تا امروز معرف و اعتبارش به حساب میآمدند، توسط همان آدمهایی محبوبیتش را از دست خواهد داد که کارشان آکادمی را توجیه کرده است.»
گل گدوت و صداپیشگی در «رالف خرابکار2»
گل گدوت آماده است تا اینترنت را درهم بکشند و از بین ببرد! بازیگر واندر وُمن/ زن شگفتانگیز به ترکیب صداپیشگان دنباله انیمیشن دیزنی با نام رالف اینترنت را درهم میشکند اضافه شد. این بازیگر که در مجموعه فیلمهای سریع و سرسامآور/ تندوتیز هم بازی کرده است، جمعه در صفحه اینستاگرامش افشا کرد که دوباره پشت رل قرار میگیرد تا در نقش شَنک، مسابقهدهنده خیابانی، صداپیشگی کند؛ و این اولین تجربه او در انیمیشنی از دیزنی است. گدوت درباره این اتفاق چنین گفته است: «شنک در رانندگی شگفتانگیز است و ابتدا شر و شور دختربدها را دارد. اما هرچه فیلم جلوتر میرود بیشتر متوجه میشوید که او چهقدر ذاتاً بامزه، عاقل و صمیمی است؛ و همینها بزرگترین دلیلم برای دوست داشتن اوست.» اما ریچ مورِ کارگردان درباره این شخصیت میافزاید: «او باحالترین شخصیتِ «مسابقه کشتار» است که در فیلم عنوان یک رویداد آنلاین است. شنک واقعاً زندگی کرده و با مسائل و چیزهای زیادی در زندگیاش روبهرو شده است، با این حال چیزی جز مهربانی در سینه ندارد؛ این دوگانگی شخصیت شنک است.» قهرمان داستان (با صدای جان سی. رایلی) و دوستش وانِلوپ فون اشویتز (سارا سیلورمن) وقتی با شنک دیدار میکنند که مرکز لیتواک را ترک کردهاند و در جستوجوی جایگزینی برای نجات بازی ویدیویی وانلوپ با نام «شوگر راش» هستند. رالف خرابکار در سال 2012 بیش از 470 میلیون دلار در سراسر جهان فروخت و نامزد جایزه اسکار هم شد. مور دنباله جدید را بر اساس فیلمنامهای از فیل جانستن و جنیفر لی (یکی از کارگردانان یخزده) ساخته که بر پایه داستانی از خودش، جانستن و جیم ریئردِن شکل گرفته است. رالف اینترنت را درهم میشکند از 21 نوامبر (30 آبان) به نمایش عمومی درمیآید.
«فارنهایت 11/9»، مور، ترامپ و نابودی آمریکا!
مایکل مور چهارده سال پیش در مستند تحسینشده فارنهایت 9/11 نگاهی انتقادی به ریاستجمهوری جرج دبلیو. بوش انداخت؛ فیلمی که نخل طلای جشنواره کن را برنده و به پرفروشترین مستند تاریخ سینما بدل شد. حالا این کارگردان رک، با مأموریت مشابهی برگشته است که این بار با مستند فارنهایت 11/9 بر دانلد ترامپ متمرکز است؛ فیلمی که فصل پاییز روی پرده سینماها میرود و پیش از آن قرار است ماه آینده در جشنواره بینالمللی تورنتو اولین نمایش جهانیاش را در شب افتتاحیه بخش مستندهای این رویداد سینمایی تجربه کند. فارنهایت 11/9 درست مانند اکثر مستندهای مور نگاهی محرک و برانگیزنده به انتخابات ریاستجمهوری 2016 آمریکا (که ترامپ توانست هیلاری کلینتن را شکست بدهد) و اولین سال عملکرد رییسجمهور جدید دارد. مور پیروزی سیاسی ترامپ را با بزرگترین بحرانها و مسائل آمریکا پیوند میزند از جمله طغیان نژادپرستهای سفیدپوست. در پیشپردهای که بهتازگی از این فیلم در فضای مجازی منتشر شده است، مور آبِ شهر فلینت در ایالت میشیگِن را روی خانه فرماندار میپاشد و با بازماندگان تیراندازی پارکلند مصاحبه میکند. فارنهایت 11/9 از 21 سپتامبر (30 شهریور) درست پیش از برگزاری انتخابات میاندورهای اکران خواهد شد.
لیدی گاگا و درس سرنوشتساز بردلی کوپر!
لیدی گاگا به عنوان موسیقیدان جوایز گرمی بسیاری برده است و محبوبیت ویژهای در سراسر جهان دارد اما با ایفای نقش در مقابل بردلی کوپر در فیلمی به نام ستارهای متولد میشود میخواهد فعالیتهایش را در مسیر تازه و دیگری هم دنبال کند. این ستاره پاپ که بازیاش در مجموعه تلویزیونی داستان ترسناک آمریکایی: هتل یک جایزه گلدن گلوب را برایش به ارمغان آورد، در انتظار اولین نمایش جشنوارهای نخستین فیلم بلندش در جشنواره ونیز است. اما باید بدانید که کوپر و گاگا پیش از این همکاری سینمایی این قرار را با هم گذاشتند که گاگا به کوپر کمک کند تا یک ستاره راک متقاعدکننده باشد و او به گاگا یاری رساند تا یک بازیگر زن مجابکننده باشد. گاگا در گفتوگو با «انترتینمنت ویکلی» فرایند همکاری با کوپر را تغییردهنده مسیر فعالیتهایش خوانده است: «این همکاری مرا تغییر داده است. تماشای کار بردلی خارقالعاده بود و اینکه او به من باور داشت باعث میشد من هم بیشتر به خودم ایمان داشته باشم؛ و خیلی خوشبختم که چنین تجربهای را داشتهام.» بخشی از دلیل کوپر برای یاری گاگا در باور داشتن به خودش این بود که او همواره به این پروژه ایمان داشت، بر خلاف تردیدهای برخی از دوستان نزدیک کوپر. بردلی کوپر هم به «انترتینمنت ویکلی» گفته است که خیلیها به او گفتند ستارهای متولد میشود را برای اولین تجربه کارگردانیات بازسازی نکن. فیلم کوپر سومین اقتباس از داستانی است که اولین بار در سال 1937 روی پرده نقرهای جان گرفت. او در این باره میگوید: «میدانستم که اگر جواب ندهد میتواند پایان کار من به عنوان یک کارگردان رقم بخورد. مثل این بود که دیگران میگفتند: این یارو کیست که چهارمین نسخه از این فیلم را ساخته است؟ معلوم است که نباید صدایش درآید! اما هنوز نمیتوانستم آنچه را انکار کنم که در اعماق وجودم احساس میکردم و به همین خاطر این فیلم شکل گرفت. در واقع بهنوعی چیزی را درون من مشتعل کرد.» کوپر از این موضوع پرده برداشت که از هشت تا نوزده سالگی ترانه مینوشت و همیشه فکر میکرد که شاید بتواند از این مهارتش در فیلمی استفاده کند که با این تجربه، ظاهراً خیلی هم خوب توانسته است. او همچنین فیلمنامه را با مشارکت اریک راث و ویل فِتِرز نوشته است و کنترل کاملش بر فیلم و ایمانش به مصالحی که در اختیار داشته، بیش از هر چیز دیگری مورد توجه گاگا قرار گرفته است: «فکر میکنم از بردلی یاد گرفتم که اطمینان کامل به نگاه و ایدههایت، هیچ مشکلی ندارد و باید با تمام ذرات وجودت دنبال آنها بروی و هرگز ناامید و تسلیم نشوی... گاهی وقتها به عنوان یک هنرمند دچار تردید میشوید و مثلاً از خودتان میپرسید: باید دست از کار بکشم؟ درست عمل میکنم؟ اما همکاری با بردلی این شیوه فکر و کار مرا تغییر داد.» ستارهای متولد میشود اواخر این ماه اولین نمایش جهانیاش را در بخش خارج از مسابقه جشنواره ونیز تجربه خواهد کرد و سپس در جشنواره تورنتو به نمایش درمیآید تا اینکه از پنجم اکتبر (سیزده مهر) اکران شود.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
[ایندیوایر، پلیلیست، ورایتی...]