تا اواخر دههی هفتاد، با اینکه بیش از چهار دهه از آغاز تولید فیلمهای انیمیشن در ایران میگذشت و بسیاری از آنها به جشنوارههای جهانی راه یافته و برگزیده شده بودند، در ایران همچنان امکان و فرصتی برای نمایش نداشتند. تنها گاهی تعداد معدودی از آنها همراه فیلمهای کوتاه و مستند در برخی جشنوارههای داخلی به نمایش درمیآمدند. تا اینکه سرانجام و پس از پیگیریهای عدهای کمشمار، نخستین جشنوارهی بینالمللی پویانمایی (انیمیشن) در اسفند 1377 در تهران برپا شد. پس از آن و طی فرایندی آهسته و پیوسته، این جشنواره هر دو سال یک بار برگزار شده و با وجود تخصصی بودن، اغلب و تا پیش از این با استقبال عمومی قابلتوجه و افزایش تعداد فیلمهای شرکتکنندهی داخلی و خارجی همراه بوده است.
نهمین دورهی جشنوارهی بینالمللی پویانمایی تهران در دو سالن مرکز آفرینشهای فرهنگی و هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، و پنج سالن دیگر در مراکز فرهنگی شمارهی 30 و 40 کانون و نیز سینما فلسطین، سینما تئاتر کانون و سالن پیام برگزار شد. در این دوره آثار ایرانی و خارجی در دو بخش مسابقهی ایران و مسابقهی بینالملل شرکت داده شد و آثاری دیگر نیز در بخشهای نمایش ویژه و چشمانداز به نمایش درآمد. بخش ایران شامل فیلمهای پویانمایی کوتاه، تلویزیونی، دینی و ارزشهای انقلاب اسلامی، تجربی، دانشجویی، کودک و نوجوان، تبلیغاتی و خارج از مسابقه و بخش بینالملل نیز شامل فیلمهای کوتاه، تلویزیونی، دانشجویی، کودک و نوجوان، تبلیغاتی و پویانمایی بلند بود. در بخش بینالملل 170 فیلم از مجموع 1043 فیلم ارسالی از 74 کشور خارجی به نمایش درآمد و در این میان، فرانسه با 210 اثر، بزرگترین متقاضی حضور در جشنواره بود. چند اثر ایرانی هم در بخش بینالملل پذیرفته شد و به نمایش درآمد. بخش نمایش ویژه هم شامل پویانمایی و مقاومت، جشنوارهی جشنوارهها، پویانمایی انتزاعی، موزیکویدئو، تجربهگرایی - تکنیکهای غیرعروسکی استاپموشن و نادیدنیهای نهم بود. بخش چشمانداز نیز شامل دانشآموختگان پویا، اشتوتگارت (بهار پویانمایی آلمان)، یادمان (پخش آثار درگذشتگان انیمیشن)، دانشگاه سوره قطعهای از پویانمایی ایران و استودیو هورخش بود.
در حاشیهی جشنواره، دو کارگاه و دوازده نشست تخصصی نیز برگزار شد. یک کارگاه با عنوان طراحی صدا و تصویر، توسط مربیان کانون و یک کارگاه با عنوان «جادوی انگشتان» توسط الکساندر پتروف، انیماتور و کارگردان مشهور روس و برندهی اسکار برگزار شد. کارگاه «جادوی انگشتان» به دلیل استقبال گسترده، بیش از یک جلسه را به خود اختصاص داد. نشستهای تخصصی هم که در سالن کنفرانس مرکز آفرینشها برگزار شد با حضور کارشناسان به بررسی موضوعهایی همچون نقش تجربهگرایی در پویانمایی امروز، موشنگرافیک و استفاده از هنر دیجیتال در تکنیکهای سنتی تولید انیمیشن پرداخت. همچنین در چند نشست دیگر، پایاننامههای برتر برخی از فارغالتحصیلان انیمیشن، با حضور اساتید دانشگاهی تحلیل شد و در ساعتهای پایانی هر روز جشنواره هم، جلسهی نقد و بررسی فیلمهای شرکتکننده با حضور فیلمسازان و منتقدان برگزار شد. «بدون مرز» هم عنوان نمایشگاهی بود که همزمان با جشنواره و با موضوع کاربرد انیمیشن در هنرهای جدید دایر شد. در حاشیهی جشنواره چهارمین دورهی بازار انیمیشن برگزار شد که در آن شرکتها و استودیوهای فعال در زمینهی تولید انیمیشن و دیگر بخشهای مربوطه، بازدیدکنندگان را با محصولات و فعالیتهای خود آشنا میکردند.
با وجود سابقهی زیاد و حضور پیشکسوتان و فعالان معتبر انیمیشن در کشور ما، این حوزه همچنان مورد کمتوجهی و فقر بودجه و امکانات است. برای برگزاری این جشنواره هم که تا امروز بهترین اتفاق در انیمیشن ایران بوده، بودجه و امکانات کافی در نظر گرفته نمیشود و عوامل برگزاری آن، هر بار با هزار مشکل روبهرو هستند، از صدور کارت و تهیهی کاتالوگها و بروشورها گرفته تا هماهنگی سالنها و دعوت از بزرگان و پذیرایی و اقامت چندروزهی مهمانان خارجی که به عنوان داور یا کارشناسان آموزش دعوت میشوند. دبیر جشنواره بهصراحت میگوید: «ما جشنوارهی فقیری هستیم.»
با همهی شور و شوقی که برای برپایی این جشنواره وجود دارد، حضور کمرنگ هنرمندان ایرانی و خارجی در روزهای جشنواره، نشانهی تأسفباری بود. سالنهای نمایشی که تا همین چند دوره قبل، آن قدر از جمعیت پر میشد که برخی کنار دیوارها و جلوی در ورودی و روی پلهها، نشسته و ایستاده فیلمها را تماشا میکردند، امسال در هیچ سانسی در دو سالن اصلی جشنواره، حتی تمام صندلیها هم پر نشد و در دیگر سالنها هم تعداد تماشاگران، طبق شنیدهها از سیچهل نفر تجاوز نکرد. گویی این استقبال محدود موجب کاهش انگیزهی مدیران و مسئولان اجرایی جشنواره هم شده بود و آنها هم به بعضی جزییات توجه نکردند؛ جزییاتی ضروری که نه هزینهی چندانی دارد و نه انجامش دشوار است، مثل گذاشتن چند میز و صندلی برای استراحت کوتاه تماشاگران و نوشیدن یک فنجان چای بین دو سانس. هیچ کس برای پذیرایی به جشنواره نمیآید و این جزو وظایف جشنوارهها هم نیست اما در شأن یک جشنوارهی بینالمللی نیست که بعضی شرکتکنندگان روی پلههای حیاط بنشینند و ساندویچهای سادهای را بخورند که از بوفه تهیه کردهاند.
بخشی از این استقبال نسبتاً سرد، به دلیل مهاجرت بعضی از فعالان انیمیشن به دیگر کشورها و بخشی دیگر به دلیل تغییر شغل بعضی از این هنرمندان است. دو اتفاق غمانگیزی که به دلیل فقدان بازار کار مناسب، عدم سرمایهگذاری کافی بخش دولتی و خصوصی، کمتوجهی مسئولان مربوطه، شیوع واسطهگری و دلالی در تولید این آثار و در نتیجه عدم امنیت شغلی روی میدهد. در زمینهی فیلمهای کوتاه و سینمایی، چون هنوز شناخت و اعتماد کافی نسبت به انیمیشن وجود ندارد، سرمایهگذاری صورت نمیگیرد و تولیدات تلویزیونی نیز به دلیل کاهش بودجهی تلویزیون در این بخش، کاهش چشمگیر داشتهاند. حتی تأسیس کانال پویا هم به رغم نویدهای فراوان مدیران وقت عملاً به پیشرفتی منجر نشد. با این شرایط، جشنواره هم شمایلی مییابد که با کلیت انیمیشن در ایران همسو است.
از سوی دیگر، مدیران جشنواره هم به علتی نامعلوم، کارت ورود برخی از هنرمندان را برای سالنهایی غیر از دو سالن اصلی کانون صادر کرده بودند و این باعث عدم تمرکز آنها و مانع و تعامل و تبادل نظرها و تجربههای همین تعداد اندک شده بود. این مسأله حتی در مورد کسانی که از عوامل تولید فیلمهای راهیافته به جشنواره هم بودند، اتفاق افتاده بود. دستهبندی نشدن فیلمها و افراد شرکتکننده، جشنواره را بیشتر به محلی برای فیلماولیها و آثار دانشجویی تبدیل کرده و باعث کاهش انگیزهی برخی از هنرمندان برای شرکت دادن آثارشان شده بود. حتی بازار جشنوارهی امسال هم خلوتتر از دورههای پیش بود و مراکز و استودیوهای معدودی در آن شرکت کرده بودند. با وجود تمام مشکلات دیروز و امروز انیمیشن، تماشای بهترین و تازهترین فیلمهای هنرمندان جوان ایرانی و درک خلاقیتها و توانمندیهای آنها، نشان میدهد این هنر همچنان در مسیر پیشرفت گام برمیدارد. گرچه سرعت حرکتش به دلیل سختیهای بسیار، کند شده، اما به سکون و جمود مبتلا نشده است. با اینکه مشکل اصلی انیمیشن در کشور ما کمبود تجهیزات و هزینه و آموزشهای فنی است، اما تماشای آثار جشنوارهی نهم نشان میدهد که آثار ایرانی در مجموع دچار نوعی دور تسلسل شدهاند. تجربهگرایی و فرمهای تازه و خلاقیت، کمتر دیده میشوند.
فیلمهای کوتاه: نوشتن فیلمنامهای که سی ثانیه تا حداکثر ده دقیقه فرصت دارد که قصهاش را تماموکمال بگوید، کار سادهای نیست و نیاز به مهارت و قوهی تخیلی قوی دارد. علاوه بر گروه تولید، نویسنده هم باید با تکنیکهای انیمیشن و شیوهی تولید آنها آشنا باشد و قابلیتها و محدودیتهای کار را در فیلمنامهاش در نظر بگیرد. با اینکه سینمای ایران همواره معضل فیلمنامه دارد، اما در جشنواره چند فیلم با ایده و فیلمنامهی تحسینبرانگیز و جذاب وجود داشت. اتاق 311- چی کار میتونم برات بکنم (امین حقشناس) در زمانی حدود دو دقیقه و بهسادگی و با استفاده از آدمهای چوبکبریتی و بدون دیالوگ، ماجرای شخصی را روایت میکند که تصمیم به خودکشی گرفته اما جرأت این کار را ندارد. رنگهای تیره و کدر، تناسب متحرکسازی با شخصیتها، ریتم و صداگذاری همجنس با کلیت روایت، حسوحال فضا و طنز تلخ آن را بهخوبی به تصویر کشیده است. استریپی (بابک و بهنود نکویی) موزیکالی است که تلاش یک کارگر کارخانه برای ایجاد طرحی نو در یک ساختار تکراری و منظم را نشان میدهد. جذابیت بصری فیلم نتیجهی گرافیک و طراحی کلاسیک و پر از جزییات شخصیت و فضاست که کاملاً با موسیقی کلاسیک متن تناسب دارد. در دکوپاژ و فیلمبرداری نیز بیآنکه تکنیک را بر فیلمنامه سوار کند، ریتمی مهیج ایجاد شده و در مجموع، فیلم را در ردهی آثار جهانی قرار داده است. پدر (فرشید منفرد) با گرافیک سادهی دوبعدی و دو مستطیل کوچک و بزرگ در نقش پدر و پسر، در ستایش مقام پدر ساخته شده است. رنگها به میزان حداقل و کاملاً تخت به کار گرفته شدهاند و مستطیلها بدون هر گونه جزییات هستند؛ فقط مستطیل پدر سبیل دارد. اما در همین فضای ساده با جانبخشی درست و کامل شخصیتها، حالوهوای فیلم به مخاطب منتقل میشود و طی یک قصهی کوتاه و شاعرانه به درک حس یک پدر میرسد. آوای مهر (مطهره میرزایی) فیلمی دربارهی نمادهای مهر در ایران باستان است. فیلمی سرشار از تصاویر و المانهای کهن ایرانی اما نامفهوم و ازهمگسسته که معلوم نیست برای چه به نمایش درمیآیند. رنگها و شیوهی اجرا با نقوش و فضای ایرانی فیلم تناسب ندارد و فیلمساز را به هدفش نمیرساند. تاریخ از این ور قسمتی از یک مجموعه بر اساس داستانهایی کهن از تاریخ ایران به سبکوسیاق مجموعهی موفق شکرستان است. تکنیک کات اوت، استفاده از روایتهای کهن و ترکیب آن با فضای امروزی، دیالوگمحوری و بهرهگیری از شوخیهای کلامی، همه از ویژگیهای شکرستان است که در این مجموعه به نتایج چندان موفقی نرسیده است. غلبهی بخش آموزشی بر بخش سرگرمی و وجود شخصیت زائد و نامناسب پسرک زمان حال، به این نابهسامانی دامن زده است.
تلویزیون: حجم تولیدات تلویزیونی به دلیل کاهش بودجه و نبود توجه کافی به انیمیشن در این سازمان، بهوضوح کاهش یافته است. جاحکایتی که داستان چغندرفروش بداخلاقی را روایت میکند، مجموعهی جذابیست که فائزه سپهرصادقیان ساخته است. البته عنوان «جاحکایتی» که برای اشاره به پردههای خیمهشببازی انتخاب شده، نام نامأنوسی است. تکنیک کات اوت برای این فیلم کاملاً مناسب است، چون فضایش پردهی خیمهشببازی است. حضور مؤثر راوی و صداپیشگی خوب شخصیتها از دیگر ویژگیهای این مجموعه است. باغ خیال (هادی رحمتی) داستان پسربچهای به نام پارساست که با ورود به دنیای خیال خود با هنرهای دستی ایران آشنا میشود. قصهای کلیشهای و ناقص و با تکنیک و اجرای ضعیف، که جذابیت بصری فیلم را هم که حاصل بهرهگیری از نمادها و رنگهای ایرانی است، از بین میبرد.
دینی و ارزشهای انقلاب اسلامی: شاخصترین فیلمهای این بخش، دو اثر عباس و مصطفی با نگاه به زندگی شهیدان عباس دوران و مصطفی چمران ساختهی رضا میرکریمی بودند. این نخستین بار است که از تکنیک کمیکموشن برای روایت زندگی شهدا استفاده میشود. روایتی متفاوت با آنچه تا کنون شنیده و دیدهایم. میرکریمی نهتنها در شیوهی روایت و انتخاب زاویهی دید، بلکه در خلق جذابیت بصری هم موفق عمل کرده است. جنس طراحی و فضاسازی و صداها و بهرهمندی از سیاهوسفید، این دو فیلم را به نمونههای کلاسیک کمیکموشن و کمیکاستریپ مهیج و قهرمانمحور نزدیک کرده است.
تجربی، دانشجویی و کودکونوجوان: و اینک انسان (ایرج محمدیرزینی) و امینیشن (امین ملکیان) هر دو در بخش تجربی به نمایش درآمدند. دومی با تکنیک رئال- عروسکی است که توانایی مجسمهسازی کارگردانش را نشان میدهد. هر دو برگرفته از خیالپردازیهای نویسندهاند، یکی در روایت سی سالگی و دیگری در سیر آفاق و انفس. دو روایت بیرونی و درونی که همچنان در ذهن سازندگانشان ماندهاند و به مخاطب منتقل نشدهاند. در خلاصهی داستان ریفل فیری (مریم کتانفروش) چنین آمده است: «داستان خالی شدن یک گاو از هرروزگی آوایی...» و ماجرای زنی است که گاوی را مدام میدوشد و آوایی زیر لب زمزمه میکند. بدن گاو از رنگ سفید خالی و دوباره پر میشود. فیلمی با تکنیک تلفیق رئال و انیمیشن که نه جذابیت روایی دارد و نه جذابیت بصری. پنکه (شیرین سوهانی) ماجرای پنکهی کهنهای را روایت میکند که از بازیافت میترسد. ایدهی تازهای نیست، اما فیلمساز توانسته با خلاقیت در روایت و اجرا، آن را به اثری قابلقبول تبدیل کند. جانبخشی درست به یک پنکه و انتقال کامل احساس ترس و تنهایی او، و طراحی فضا با رنگهای کدر و نور کم القاکنندهی کهنگی، از ویژگیهای بصری کار است. جوجه ماشینی (محبوبه محمدزکی) یکی از بهترین آثار بخش دانشجویی است. مادری باردار به همراه جنین درون شکمش درگیر دنیای دیجیتال و مجازی شدهاند. ایده، قصه، کارگردانی، طراحی و اجرا، همه بههمپیوسته و در خدمت فیلماند. شخصیتها و فضا، به طرز هوشمندانهای، ساده و بدون هر گونه جزییات طراحی شدهاند، چرا که قصه، قصهی شخصیتها نیست، بلکه روایت واکنشهای آنها در قبال دنیای مجازی است. فیلمبرداری و متحرکسازی ریتمیک کار و زمانبندی هدفمند، از دیگر امتیازهای فیلم است. وقت مسابقه (امیر ولیخانی) داستان پسربچهای را روایت میکند که طی یک بازی، اعتمادبهنفس را از پدربزرگ قهرمانش میآموزد. قصهای قهرمانپرور، که جایش میان آثار ایرانی کودک و نوجوان، بسیار خالیست. این فیلم با تکنیک سهبعدی کامپیوتری اجرا شده و تمام بخشهای آن از طراحی شخصیت و فضا تا کارگردانی و متحرکسازی، در حد استانداردهای جهانی است.